تمام مدت وقتم رو تلف کردم. اگههاگوارتز درس خونده بودم الان میتونستم هوای ملس بارون خوردهی دلچسبی که اون بیرون درجریانه رو بریزم توی شیشه. هر وقت دلم گرفت بازش کنم پخش بشه تو هوا، بچرخه لای موهام بره توی ریهها. اما خب چه کنم که ماگلم! فقط روم اسم افسونگر گذاشتن که دلم نشکنه! حقیقت این هست که هیچ وقتی توی یازده سالگیم جغدا سمت خونهی ما دعوتنامه مدرسه رو نیوردن. آه! توی بزرگسالی ممکنه بیارن؟
چهارصد و چهل و یک بازدید : 416
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 16:23